گفتوگو با عوامل نمایش «بیژن و منیژه» در دبیرستان علامه طباطبایی آبشناسان ۱
جشن عید «غدیرخم» و میلاد امام هادی (ع) روز سه شنبه ۱۳۹۴/۷/۷ در سالن آمفیتئاتر مجتمع علامه طباطبایی با حضور مسئولان و جمعی از دانشآموزان دبیرستان علامه طباطبایی واحد آبشناسان ۱ برگزار شد. در این مراسم که به همت معاونت فرهنگی این واحد تدارک دیده شده بود گروه «تماشا» روایت طنزی از داستان «بیژن و منیژه» را به اجرا درآورد.

بعد از پایان نمایش فرصتی دست داد تا با اعضای این گروه گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه آن را میخوانید.
***
برداشت آزاد و طنز گروه نمایشی تماشا از داستان «بیژن و منیژه» شاهنامه و اجرای خوب هنرمندان این گروه موجب استقبال دانشآموزان و دیگر حاضران در سالن از این نمایش شد. متن نمایشها را چطور انتخاب میکنید؟
متنها را یا از قبل نوشتهایم یا خودمان موضوع را انتخاب میکنیم. سهنفری مینشینیم و اتود میزنیم و بعد روتوش میکنیم.
سبک اجرای گروه شما همیشه کمدی است؟
درمجموع با «خطکشی» موافق نیستم. البته هرکارگردان یک مدل کار را دوست دارد،اما نوع مخاطب و محیط بسیار در انتخاب ژانر مهم هستند. به عنوان مثال چند روز پیش ما در مراسمی که به یاد شهدا برگزار شده بود اجرای تراژیک داشتیم. اما در محیط دانشآموزی معمولاً ژانر کمدی را برای اجرا ترجیح میدهیم.
متن نمایشنامه «بیژن و منیژه» کار اعضای گروه بود؟
ما بهواسطه سالها همکاری و فعالیت مشترک با هم جلسات زیادی داریم. من قبلا در دبیرستانآبشناسان ۱ مربی تئاتر بودم. بهدلیل همین سابقه همکاری سعیام بر این بود که کار و نمایش متفاوتی را روی صحنه ببرم. اینگونه بود که از همکارانم خواهش کردم نمایشی در قالب ژانر ایرانی در نظر داشته باشند تا در دبیرستان علامه طباطبایی اجرا کنیم.

نگاه به کار دانشآموزی کارگاهی است. دانشآموز در وهله اول نباید هیچ ابزاری داشته باشد، ابتدا باید خودش و خلاقیتهایش را بشناسد، بدنش را بشناسد و میمیکاش را. باید ابزارها را از آنها بگیریم تا خودشان اتود بزنند. بعد به مرحلهای میرسیم که باتوجه به خلاقیتشان چوب را به دستشان میدهیم و بعد کمکم از آنها میخواهیم شنلی به تناش بکشد و بعد نور به آنها میدهیم، موسیقی میدهیم و...
اما نگاه من اینطور نیست. بازیگر خود باید اتفاقات را رقم بزند. هنرمند در وهله اول باید ابزارهای خودش را بشناسد و با آن رفیق شود. درست حکایت دوندهای است که دو تا وزنه به پای او میبندیم. اول یکی را باز میکنی، بعد از آن خیلی راحت و قشنگ میدود.
فکر میکنید راه ورود بچهها به تئاتر چطور باید باشد؟ آیا حتما باید وارد دانشکده هنر شوند یا میتوانند هم مهندس یا دکتر باشند و در کنار آن هنرمند هم باشند؟
من در جشنواره تئاتر امسال و در صحنه فریاد زدم و تاکید کردم که قرار نیست همه دکتر یا مهندس باشند، ما به بازیگر، نویسنده و دکوراتور خوب هم احتیاج داریم. در مدارس بهویژه مانند اینجا که خاص هستند نگاهی کاملا علمی به مقوله آموزش دارند. البته در این چند سال اخیر بعد فرهنگی هم در حال رشد است و مسئولین این مجموعه در حال بررسی و توجه به مقوله فرهنگ بوده و این توجه در حال گسترش است.
خیلیخوب است دانشآموز تحصیلات آکادمیک داشته باشد. اما هیچچیز صددرصد نیست! من سالهاست در این حوزه کار میکنم اما هیچگاه نتوانستم دانشگاه بروم. شاید این مطلب برای کسان دیگری هم اتفاق افتاده باشد میخواهم بگویم: «اگر باشد بهتر است و اگر هم نباشد زیاد مهم نیست» مهم این است که خودمان را بهروز کنیم و یک نکته را دائما به خودمان تذکر دهیم؛ نشانهگذاری و هدفگذاری!
به نظر شما دانشآموزان چهکاری باید انجام دهند تا هم خواسته اولیایشان را برآورده کنند و هم بتوانند به بازیگری برسند!
«اعتمادسازی»! دانشآموز باید به والدین خود ثابت کند این فعالیتها مانع درس خواندن نیست. آنوقت میتواند به آنها بگوید من به این رشته علاقه دارم و دوست دارم در آینده در این رشته کار کنم. معتقدم این یک پروسه است. پروسهای که در کتب درسی نمیگنجد. یک فرآیندی است که وقتی دانشآموز وارد آن میشود میبیند چقدر شیرین است.برای همین از هر ۱۰۰ نفر ۹۰ درصد با این کار عاشقی میکنند... با وجود همهی سختیهایی که این کار دارد میتوانم بگویم تعالی و کمال هم در پی دارد.
گاهی اوقات والدین با دیدن یک نمایش خوب متوجه میشوند که فرزندشان هم میتواند در این کار موفق باشد. به ویژه اینکه چقدر اعتمادبهنفس در این حرفه وجود دارد. در جاهای مختلفی که من برای اجرا رفتم خیلی به این موضوع برخورد کردم. دانشآموزان بسیار مستعدی دیدم که میتوانند بازیگران خوبی شوند.
آینده تئاتر را در مجتمع علامه چطور میبینید؟
در جلسهای که با مهندس مستوفی داشتیم ایشان گفتند: «ما میخواهیم از تئاتر بهعنوان یک امتیاز برای مدارس استفاده کنیم» و من به نوبهی خود خدا را شکر میکنم و خوشحالم از این که با مدیری فرهنگدوست آشنا شدم و ملاقات کردم.اطمینان دارم در علامه تا 2 سال آینده تئاتر همپای گلبانگ میشود چون نیروهایی که آمدند، بدنه تئاتر بودند، نگاه تربیتی داشتند و تنها جنبهی مادی مد نظر نبود.
آرزوی شما برای تئاتر چیست؟
آرزوی من این است که روزی برسد که تئاتر، یک حرفه محسوب شود. ما تئاتردرمانی میکنیم. ما هم میتوانیم مردم را بخندانیم و هم میتوانیم آنان را بگریانیم.
آرزوی شما برای دانشآموزان چیست؟
آرزوی من این است که دانشآموزان، «ایرانی» باشند. جدای از پول، تحصیلات و رنگ پوست، تئاتر بهعنوان یک ابزار باشد برای رسیدن به هدف. هرکس برای خود هدفی دارد. مهم انسانشدن، انسانبودن و انسانماندن است.
چطور موفق شدید داستان بیژن و منیژه را تبدیل به طنز کنید؟
داود معینیکیا: در این اجرا از تکنیک برش و فاصلهگذاری استفاده کردیم. و از ظرفیتهای داستان بیژن و منیژه برای این تغییر استفاده کردیم.
چرا طنز در سینما و تئاتر اینقدر در جامعه ما مخاطب دارد؟
حسین رمضانی: شاید به این علت که مردم بهدنبال خندیدن و شادبودن هستند. شاید بهایندلیل که در زندگی روزمرهشان اینقدر دغدغه و اضطراب دارند که فکر میکنند کمدی باعث میشود کمی از این مسائل فاصله بگیرند.
آیا نقدی هم از اجراهایتان منتشر شده است؟
محسن میرهاشمی: قطعاً تمام کارها نقد میشوند، اما نقد «سلیقهای». به نظر من نقد میتواند مثبت باشد. ما هرچقدر هم که در مورد خودمان دید مثبتی داشته باشیم تماشاچی باید نظر دهد که در اجرا خوب بودیم یا نه. نقد میتواند به پیشرفت کمک کند اما نه نقد مغرضانه بلکه نقد منصفانه! متاسفانه فضای کنونی تئاتر خوب و منصفانه نیست و این یک معضل است! نقد، صرفا کوبیدن نیست و اگر در قالب پیشنهاد ارائه شود خوب است.
پیام «بیژن و منیژه» چه بود؟
داود معینیکیا: داستانهای زیادی در شاهنامه با موضوع تراژیک وجود دارد. در مجموع داستانها و روایتهای ما به چند دسته تقسیم میشوند، یا رزمیاند یا بزمی یا پهلوانی و یا جنبه شادی و خنده دارند. بیژن و منیژه شروع خوب و امیدبخشی در مورد جوانها داشت. پیام نهایی داستان بیژن و منیژه مفهوم «گذشت» است. موقعی که بیژن را به ته چاه میاندازند، شرط رستم برای نجات او جالب است. بیژن به رستم میگوید من را نجات بده و رستم جواب منفی میدهد، بیژن میگوید: چرا؟ من مدتی است در این جا اسیرم، و رستم به شرطی او را نجات میدهد که بیژن، گُرگین را ببخشد. شاید به دلیل همین ویژگیهای اخلاقی است که به قهرمانان این داستانها عنوان پهلوان، اسطوره و افسانه میدهند.