واحد ادونس، کارخانه مدال سازی

روزی که تحویلش گرفتیم، سیاهیها جلوه داشت و سفیدیها، در تک و توکی خودنمایی میکرد! از آن زمان، این عاشق فیزیک و نجوم، ظاهرش خیلی تغییر کرده و جای سیاه و سفید، در سر و روی محجوبش جابهجا شده. درست مثل جابهجایی خانه به خانه! گاهی در دیداری تند و کوتاه، احوال «پرهام» را میپرسم؟ در پاسخی کوتاه و علمی میفرماید: «هر زمان که به خانه برمیگردم، «پرهام» خواب است!» یعنی دغدغهی مرا، در مسئولیت واحد ادونس مجتمع فرهنگی آموزشی علامه طباطبایی همسرم، صمیمانه بر عهده دارد حتی بقیهی مسائل زندگی و توقعات آن را به حساب نمیآورد اما ایرجی از کار و برنامهریزی و جذب همکاران المپیادی هرگز غافل نیست. در این اندیشهی والا، زندگی میکند و در این جلوهی اندیشه و دانش کیفیت کارش را بالا میبرد. به مدد ایمان، تلاش همکاران و حمایت هیأت مؤسس، این عزیز «مدالآور»ست و «مدالساز». اما به آن دلخوش نیست و افقهای برتر را مینگرد. هدف اصلی خود را تنها مدالسازی نمیداند. به انسانیت و انسانسازی بیشتر معتقد است. در ته ذهناش پرورش یک انسان مدنی را به دیگر جهات ترجیح میدهد. و این چند خط، سطر و واژهای است از محسن ایرجی که از نگاهتان میگذرد! (منتشرشده در نشریه جوانه اندیشه. شماره 66. پاییز 1393)
لطفاً واحد ادونس را معرفی کنید. آیا این جا واحد خاصی است؟
بله، ادونس واحد «خاصی» است. چراکه با تمرکز بر المپیادها تأسیس شده است. از سال 81 این فکر در دبیرستان علامه طباطبایی واحد کارگر شمالی شکل گرفت و در سال 82 تحت عنوان کلاسهای پیشرفته برای آماده کردن دانشآموزان المپیادی اجرایی شد. بعد از آن با تأسیس واحد آبشناسان1، دانشآموزان را طی آزمونهای پیچیدهای غربالگری و انتخاب میکردیم. کلاسهای آن دوره در دو بعدازظهر و یک روز جمعه برگزار میشد. البته قبل از سال 84 و تشکیل واحد ادونس به صورت کنونی، مجتمع، موفق به کسب مدال طلای المپیاد ریاضیات شده بود. این دانشآموز مدالآور، هماکنون دکترای ریاضیات خود را در دانشگاه شریف میخواند و به عنوان معلم گروه پژوهش، با دانشآموزان ما بر روی پروژههای ریاضی کار میکند. جالب است که ایشان در جلسهی اهدای مدال خانم «مریم میرزاخانی» هم حضور داشتند.
فرآیند پذیرش و انتخاب دانشآموزان برای واحد ادونس چگونه است؟
بهطور کلی، از دانشآموزان مقطع راهنمایی، آزمونی با سوالات مفهومیگرفته میشود که با آزمون ورودی مدرسه متفاوت است. دانشآموزان خلاقتر و مفهوم نگرتر را جدا میکنیم و به پایه اول ادونس میآوریم. ما به دو سبک آزمون برگزار میکنیم. یک سبک مخصوص دانشآموزان مدارس علامه طباطبایی است و سبک دیگر برای دانشآموزان بیرونی. برای دانشآموزان خودمان مشاوره با مشاوران، آزمونهای جامع، آزمون ریاضی تستی و تشریحی، آزمون علوم و فیزیک به صورت مفهومیانجام میشود. همچنین کلاسهایی برایشان تشکیل میدهیم و آزمونهای میان دوره و پایان دوره را برای آنها برگزار میکنیم. مجموعه ی امتیازات دانشآموزان در این فرآیند، موجب انتخابشان میشود. از دانشآموزان بیرونی، آزمونی شامل پانزده سوال گرفته میشود. کسانی که به بیشترین تعداد سئوال پاسخ صحیح داده باشند به کارگاهی دعوت میشوند و توانایی علمی آنها در عمل سنجیده میشود. انریکو فرمی، فیزیکدان اتمیآمریکا، سبکی را به نام تخمین و اندازه گیری پایه گذاری کرد. در تخمین گاهی، یک فیزیکدان نیازی به سواد ریاضی ندارد و باید توانایی تخمین زدن را داشته باشد. مثلاً باید تخمین بزند که در یک اتاق چند قوطی نوشابه جا میشود. یا اگر یک طناب به ضخامت یک سانت داشته باشیم و بخواهیم به دور کره زمین بپیچیم، به چه طولی از طناب نیاز داریم، یا جرم حاضرین در سالن کارگاه و حجم سالن را باید تخمین بزنند. برای دانشآموزان کارتونهای کوتاه مفهومیو فلسفی را نمایش میدهیم و از آنها میخواهیم که برداشت خود را بگویند. متأسفانه اکثر آنها داستان را عیناً تکرار میکنند. طبق آمار زیر هشت درصد از دانشآموزان مفهوم آن را پیدا و تحلیل کردهاند و بقیه صرفاً داستان را تعریف میکنند. یکی دیگر از ایدههای ما این بود که دانشآموزان را به گروههای سه نفره تقسیم کردیم و از آنها خواستیم که با ماکارونی برجهای بلندی بسازند که تحمل نگهداشتن یک وزنه کوچک را داشته باشند. اتفاقاً جلسه جالب و پُرنشاطی هم از کار درآمد. بار دوم به آنها وقت دادیم که همان کار را تکرار کنند. پیشرفت کارشان برای ما نشان دهنده توانایی آنها در کار گروهی و همکاری با یکدیگر بود. کسانی که با کمک یک سرگروه تقسیم کار میکردند، کارشان نسبت به بار اول پیشرفت قابل ملاحظهای داشت. جالب است که طبق آمار اکثر دانشآموزانی که در کارهای گروهی خوب درخشیدند، در کارها و آزمونهای دیگر هم موفقتر بودند. بعد از این کار گروهی و ناهار و پذیرایی، از آنها یک آزمون مفهومیگرفته میشود. اکثر دانشآموزان فقط فرمولنویسی را یاد گرفتهاند و با مفاهیم آشنایی ندارند.
به عنوان مثال سوالی طرح کردیم با مضمون این که کاغذی به چرخ یک دوچرخه که با سرعتی ثابت درحال حرکت است، چسبیده است. نگاه ما نسبت به دوچرخه عمود میباشد. آیا سرعت آن کاغذ نیز مانند سرعت دوچرخه ثابت است؟ اگر خیر، کجا بیشتر است. اکثراً جواب میدادند که ثابت است، در حالی که جواب نادرست است. چراکه کاغذ، وقتی چرخ دوچرخه حرکت میکند، نیمی از آن را در جهت حرکت دوچرخه طی میکند. بنابراین سرعتها باید با هم جمع شود. وقتی کاغذ برخلاف جهت حرکت دوچرخه به طرف پایین حرکت میکند، باید سرعتها از هم کم شود. همانطور که میبینید این یک مفهوم ساده جمع و تفریق است. برخی سئوالات هم کلاسیک هستند. یا آیا نیرو عامل حرکت است؟
سئوالاتی هم از علوم داده میشود. کسانی که در ساخت برج ماکارونی، تحلیل کارتون و تخمین و اندازهگیری موفق شده بودند، در آزمونهای دیگر هم موفق بودند، اما دانشآموزانی که خودی نشان نداده بودند، در بقیه آزمونها هم ناموفق ظاهر شدند. ما دو گروه را در آنجا شناسایی میکنیم. یعنی به دانشآموزان متوسطی که نمرهی کمتری داشتند و دانشآموزانی که در تمام آزمونها موفق بودند، پیشنهاد میدهیم که به ادونس بیایند.
تمام این سنجشها در همان کارگاه یک روزه انجام میگیرد و ما متوجه میشویم که این دانشآموزان، زمینهی تربیت شدن برای المپیاد را دارند یا خیر. این را هم اضافه کنم که خوشبختانه تمام این آزمونها و سنجشها با ایده و خلاقیت خودمان انجام گرفته است.
واحد ادونس به شکلی که الان شاهد آن هستیم از کی به وجود آمد؟
در دوره ای که کلاسها بعد از ظهر برگزار میشد، دانشآموزان با مشکلاتی مواجه شدند. مثلاً در واحد خودشان امتحان داشتند و ما هم در کلاسهای المپیاد برایشان آزمون میگذاشتیم. بهطور کلی ضرب آهنگ آموزش کلاسهای المپیاد با کلاسهای معمولی متفاوت بود. به این ترتیب مجتمع به این فکر افتاد که به جای برگزاری کلاسهای جداگانه، واحدی به نام واحد ادونس تأسیس شود تا دانشآموزان پایه دوم و سوم تمام وقتشان را در اختیار این کلاسها بگذارند. بعدها پایه اول نیز به واحد اضافه شد. ساختمانی مخصوص واحد ادونس با تجهیزات آزمایشگاهی کامل در کنار ساختمان آبشناسان1 ساخته شد.
تمام دانشآموزانی که به واحد ادونس میآیند در کنکور رتبههای خوبی میآورند و یا در المپیاد مدال آور میشوند. آیا شما به خانوادهها تضمین قبولی در دانشگاههای معتبر را میدهید؟
خیر. به نظر ما این کار اخلاقی نیست و امکان ضمانت به این صورت هم برای ما وجود ندارد. چراکه معلم و مدرسه، سی درصد در موفقیت نقش دارد و هفتاد درصد تلاش، به عهدهی خودِ دانشآموز است. موفقیت دانشآموزان چند پارامتری است و به استعداد، پشتکار، روابط خانوادگی و یا روابط اولیا با مدرسه بستگی دارد. بعضی از خانوادهها در اواسط کار ناامید و خسته میشوند و این احساس را به فرزندشان هم منتقل میکنند.
ذکر این نکته هم ضروری است که ما در آزمونهای ورودی نهایت سخت گیری را به کار میگیریم که بهترین و مستعدترین دانشآموزان را جذب کنیم. اما این تازه آغاز ماجراست. برنامههای ما برای موفقیت دانشآموزان به ترتیبی که عرض میکنم شروع میشود. در پایه ی اول دبیرستان به دانشآموزان یک آموزش عمومیمیدهیم. منظور از آموزشهای عمومی، آموزش پایه در ریاضیات و علوم پایه است. در عین این که با جذابیتهای این علوم آشنا میشوند، هرکسی هم طاقت ماندن در این ماراتن سخت را ندارد. آنهایی هم که طاقت نمیآورند، دو دسته اند.
دسته اول بر اثر خطای آزمون ورودی وارد شدهاند. هرساله پنج الی ده درصد خطای آزمون وجود دارد. این دانشآموزان به درد واحدهای دیگر مدرسه علامه طباطبایی میخورند و بعد از یک سال از واحد ادونس به واحدهای دیگر منتقل میشوند. دانشآموز مجبور است اینجا را ترک کند و این موضوع هرچند که ناراحت کننده است اما در نهایت به نفع آنهاست. چراکه در صورت ماندن از دیگران عقب افتاده و تأثیر بدی در روحیه شان خواهد گذاشت. در حالی که در واحدهای دیگر جزو دانشآموزان متوسط به بالایی خواهند بود. دسته ی دوم که قدرت تحلیل کمتری نسبت به بقیه دارند، به گروه دیگری به اسم گروه غیرالمپیاد منتقل میشوند. این دانشآموزان فقط بهصورت اختصاصی برای کنکور آماده میشوند و پژوهش هم جزو برنامههای اصلی آنهاست. این گروه تازه تأسیس است و اکثریت دانشآموزان را المپیادیها تشکیل میدهند. پس سال اول سال استعدادیابی و علاقه مندی است و از سال دوم کار اصلی ما شروع میشود. سال دوم مهمترین سال و سال ثِقل آموزشها در این واحد است. پس از سال دوم هم یک غربالگری دیگر داریم. سال سوم پایان کار و سال نتیجهگیری دانشآموزان است. بنابراین بچههای سال سوم بیشترین شانس گرفتن مدال در المپیادها را پس از گذر از مرحلهی اول، در مرحله دوم دارند. 60 تا 75 درصد قبولیهای المپیاد مربوط به پایههای دوم و سوم است. البته سال دومیها بجز المپیاد فیزیک در المپیادهای دیگر نیز میتوانند شرکت کنند، ولی شانس کمتری دارند.
به صورت مختصر از روند جذب معلمین و مدرسین در این واحد برای ما توضیحاتی بفرمایید؟
ما امسال به ازای 305 دانشآموز، 138 دبیر داریم. قطعاً روند جذب اینها کاری سخت و پیچیده است. ما اینجا به صورت دپارتمانی در شش گروه تدریس داریم. مثل گروه ریاضی، گروه نجوم، گروه زیستشناسی و....رئیس گروه یا سرگروه اختیارات آموزشی آن گروه را عهدهدار است. سرگروهها به اصطلاح سه لایه دبیر میچینند. دو الی سه دبیر، وزنهی اصلی گروه هستند و اساتید و با تجربهترینها را شامل میشوند. لایهی دوم دبیران حرفهای هستند. لایهی سوم دبیران حل تمرین هستند که عمدتاً از بچههای سابق همین مدرسه بودهاند که در المپیادها مدال طلا گرفتهاند.
فرآیند برگزاری آزمونهای المپیاد در کشور را هم تشریح کنید؟
فرآیند به این ترتیب است که ابتدا یک آزمون مرحلهی اول در کشور گرفته میشود. پایه دوم و سوم میتوانند در این مرحله قبول شوند. اما پایه اول صرفاً آزمایشی شرکت میکند. جوانترین رشته، نجوم است که حدود 4هزارشرکتکننده دارد و پیرترین رشته ریاضی است که نزدیک به 40هزارنفر شرکتکننده دارد. کسانی که قبول میشوند، به تفکیک هر رشته 400 نفر در سطح کشور هستند. البته در رشتهی ریاضی هزار نفر انتخاب میشوند.
این تعداد قبولیها در مرحلهی دوم شرکت میکنند. قبولی در مرحله دوم سنگین است، چراکه در نهایت 40 نفر پذیرفته میشوند. این تعداد در کشور مدال میگیرند. پس دانشآموزان از سال اول تا مرحلهی دوم المپیاد کشوری در سال سوم، یک دوره فشرده را کار میکنند. این 40 نفر در رشتهی خودشان وارد باشگاه «دانش پژوهشگران جوان» میشوند. این باشگاه برای آنها بین یک تا یک ماه و نیم کلاس میگذارد. بنابراین میتوان گفت که مهمترین کار را مدارس انجام میدهند. ذکر این نکته ضروری است که باشگاه «دانشپژوهان جوان» زیر نظر وزارت آموزش و پرورش اداره میشود. به طوری که رئیس باشگاه، معاون وزیر است. در طول مدت شش هفته که دانشآموزان در باشگاه درس میخوانند، یک بار دیگر مورد امتحان قرار میگیرند و برترینهای آنها به ترتیبی که عرض میکنم مدال کشوری میگیرند.
دوازده نفر اول ریاضی، هشت نفر اول زیستشناسی و شیمی و ده نفر اول سایر رشتهها طلا میگیرند و از کنکور معاف میشوند. ده نفر بعدی، نقره و بیست نفر بعدی برنز میگیرند. اگر کسی زیر حد نصاب باشد، دیپلم افتخار میگیرد. مدالآوران نقره و برنز، حدود 15درصد از تراز کنکور را کسب میکنند. بهطور کلی سالیانه 280 مدال در کشور توزیع میشود که تقریباً 25 عدد یا ده درصد از این مدالها مربوط به واحد ادونس است. ده مدال طلا در هر رشته به باشگاه پژوهشگران میروند و سال چهارم از آمدن به مدرسه و انجام تکالیف درسی معاف هستند و فقط برای امتحانات و حل مسائل به مدرسه میآیند. چراکه آنها از کنکور معاف شدهاند. باشگاه دو الی سه دوره یک ماهه برای این دانشآموزان، کلاس آمادگی برای مسابقات جهانی میگذارد. نهایتاً پنج مدال برتر از ده مدال طلا در هر رشته، به عنوان تیم ملی ایران عازم مسابقات جهانی میشوند. فرآیند انتخاب پنج مدال برتر هم به این ترتیب است که در طول یک سال و با آزمونهایی که باشگاه برگزار میکند، پنج مدال برتر در پایان سال مجدداً انتخاب میشوند. ما در این مدت برای بچههای طلایی خودمان علاوه بر باشگاه، کلاسهای ویژه هم برگزار میکنیم.
آنطور که ما متوجه شدهایم شما و همکارانتان بعد از یک فرآیند طولانی و پیچیده، دانشآموزانی را به عنوان نخبه، تحویل جامعه میدهید که اغلب آنها بعد از گذراندن دورهی کارشناسی در دانشگاه، به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند. به نظرتان چه راهکارهایی را میتوان جهت جلوگیری از پدیدهی فرار مغزها اندیشید؟
این بحث پیچیدهی فرار نخبگان چیزی است که ما همواره به آن فکر میکنیم. دامنهی مهاجرت بچههای المپیادی، به معلمین المپیادی هم سرایت کرده است. خود من به صورت جدی با این مسأله مشکل دارم و این استدلال را نمیپذیرم که آنها به نوعی به جامعه جهانی علمی خدمت میکنند. من تمایل دارم که این عزیزان به جامعهی ایران کمک علمی کنند. راه حل تجربی که ما در طول این سالها به آن رسیدهایم این است که بچهها را با واقعیتهای جامعه آشنا کنیم. این حرف یعنی این که درجهی تب دانشگاههای داخلی را آنقدر بالا نبریم که دانشآموزان پس از مواجهه با محیط دانشگاههای کشور، بعد از مدتی از آن دلزده و لاجرم بلافاصله به فکر رفتن به آنسوی مرزها بیافتند. البته پاسخ جامع به آنچه که شما مطرح کردید فراتر از سیاستگذاری توسط یک مدیر و در یک مدرسه میباشد. تمام ظرفیتهای یک کشور باید به حل این مسأله کمک کند.
فکر می کنید اساساً ضرورتی وجود دارد که این دانشآموزان در کنار فراگیری ریاضی و علوم پایه، با مفاهیم و مضامین علوم اجتماعی هم آشنا شوند؟
بله به نظر من ضرورت دارد. اما ما برای رسیدن به این خواسته، با موانع زیادی روبه رو هستیم و از این جهت نقدهای جدی به سیستم آموزشی ما وارد است. به نظر من مهم است که یک پزشک یا مهندس، تاریخ و جغرافیای سرزمینی که در آن زیست میکند را بشناسد. بهتر آن است که برای مثال یک مهندس به منظور احداث پروژهی سدسازی به یکی از شهرهای کشور میرود، حداقل تا حدودی با تاریخ و جغرافیای آن منطقه آشنا باشد. علاوه بر این به نظر من یک مهندس خوب باید باستانشناسی و روانشناسی و ادبیات هم بداند. اما این که چرا در مدارس ما به علوم اجتماعی و انسانی توجه کافی نمیشود، به مانند سوال قبلی شما باید فیالجمله بگویم؛ مشکلات و موانع متعددی وجود دارد که از حوصله این بحث خارج است. اما در این زمینه، دو مسأله از همه مهم تر است. یکی ساختار نظام آموزشی که اصولاً خیلی به این مباحث نپرداخته است و دوم نگرش خانوادهها به این موضوع است. اصولاً خانوادهها قائل به بینش در کنار دانش نیستند. اگر صرفاً در روند جذب مدال و مقام و کنکور کم و کسری حاصل شود، بدون تردید اعتراض خواهند کرد. اما خیلی به این مسأله توجه ندارند که آیا به فرزندان آنها تاریخ و جغرافیا و روانشناسی و علوم اجتماعی آموخته میشود یا نه؟ لذا ما به عنوان متولیان امر، با محدودیتهایی در این زمینه مواجه هستیم.
و به عنوان سئوال آخر چه آرزویی برای مجموعه خود و دانشآموزانتان دارید؟
«بودن» در مجموعهی ادونس را یک فرصت تاریخی میدانم که مایلم در آن، یک ردپایی از خود برجای بگذارم. اصولاً خیلی دلم فقط به مدالهای المپیاد خوش نیست. نمیگویم که آوردن مدال خوب نیست، قطعاً شیرین است. اما اولویّت اول من نیست. خیلی برایم مهم است که از واحد ادونس، دانشآموزانی با خرد و شهروندانی آگاه، فارغالتحصیل شوند. بنابراین آرزویم برای این مجموعه و دانشآموزانش همین یک کلمه است. «تربیت شهروندانی آگاه و مسئولیتپذیر».